پرسش:سلام وقت بخیر خانم دکتر ، من به تازگی دچار یک اتفاق بد شدم چند هفته قبل در حین برگشت به منزل از شهری که دانشگاهم هست نزدیک بود بهم تجاوز بشه هر چند به کمک خدا طرف موفق نشد و تنها کمی هتک حرمت کرد ولی بالاخره نتونست به هدف شومش برسه اون روز برای من خاطره زیادی تو ذهنم نموده حتی شبیه یه پرده سفید روش گرفته شده اما درونم دچار تغییر شده هر چند خیلی بهش اهمیت نمیدم برای اون اتفاق اصلا گریه نکردم نمیدونم شاید چون تمام مدت به جنگیدن فکر کردم و نمیتونستم از ماشین فرار کنم و تنها با مقاومت کردن و فریاد زدن و فرمون ماشین جا به جا کردن تونستم باعث بشم ولم کنه وسط اتوبان راستش اون روز واقعا حس دخترایی که بهشون تجاوز میشه تا حدی درک کردم ولی تنها ته دلم خوشحال شدم که نذاشتم به خواسته اش برسه اما از اون روز به بعد درونم یجوری شده که خودم هم قادر به بیانش نیستم حسی که بهش دارم مثل ادمی شدم که انگار اب از سرش گذشته دیگه برام هیچی اهمیت نداره شرمنده همیشه در بیان احساساتم مشکل دارم ولی فقط حسی که دارم اینه عوض شدم و میخاستم بدونم این تغییر بد است اگر هست چکاری انجام بدم تا درونم از این بی حسی خارج بشه هنوزم وقتی یادش میفتم نمیدونم چرا فقط خنده ام میگیره و هیچ حسی تو وجودم احساس نمیکنم امیدوارم راهنماییم کنید ممنونم
پاسخ
سلام دختر خوب وقوي اين شرايط ميتونه براي هر دختري اتفاق بيفته وهر كسي بنا به تفكري كه در اون لحظه به ذهنش خطور كنه عكس العمل نشون ميده حوادث خوب و بد در انتظار همه ما قرار دارد مواجه با اونا باعث تجربه اندوزي ما ميشه اين نشانه بد بودن و... نيست اين نشانه باتجربه شدن هست و تو ياد ميگيري كه به چه مهارتهايي ميتوني مجهز باشي براي حفاظت از خودت ، بهرحال اين تجربه بسيار تجربه ترسناكي است وبراي پيشگيري از عواقب سوء اون مثل احساس گناه بهتره با روانشناس و مشاوري حاذق در ميان بزاري.