پرسش:سلام من تزدیک ۹ماهه عروسی کردم لیسانس مامایی دارم ولی سرکار نرفتم شوهرم اسرار داره برم سرکار وضع مالیمونم خوبه فقط مشکل اینجاس شوهرم دوهفته جزیره خارکه کارش اونجاس دوهفته خونه منم این دوهفته که نیس چون میترسم میام خونه پدرم خونه خودم شیرازه خونه پدرم بندرعباس نمیدونم چیکار کنم این دوهفته رفتن و اومدن باعث شده نه بتونم برم سر کار نه کلاس آموزشی نه سرگرمی برا خودم جور کنم گرفتار شدم نمیدونم چیکار کنم ولا شوهرم درکش پایینه کلا ادم احساسی و عاطفی نیس خیلی به پول اهمیت میده ولی خسیس نیست کلا دنبال پوله وخوب پول درمیاره به ماشینش خیلی حساسه یعنی باورتون نمیشه دوهفته که میاد خونه فقط تو تعممیرگاس وبه ماشینش میرسه از لحظه ای هم هم میره سرکار که ازهم جدا میشم کلا یه هدم دیگه میشه انگار نمیشناسمش نمیدونم چیکار کنم هیچ کلاسی نمیتونم برم هیچ سرگرمی ندارم بخاطر کارش همش من در رفت وامدم نمیتونم باردارم بشم بهم میگه همکارم خانمش دوهفته که شوهرش نیست تنها خونس توهم تنها باش برو سرکار میگم نمیتونم من تاحالا شیراز نبودم و کلا از تنهایی میترسم من بزرگ شده بندرعباسم بعد عروسیم رفتم شیراز و هیچ کس از فامیل شوهرم شیرلز نیست فقط شیراز و دوست داره رفتیم اونجا منم گرفتار کرده من از تنهایی میترسم شبا باید کسی پیشم باشه تنهایی نمیتونم یه دیقه تو خونه باشم البته شبا شما یهراهنماییم کنید ممنون میشم
پاسخ
سلام ،عزيز جان شما بايد متوجه باشى كه ازدواج كردى البته هر دوتان ،چون گفتى شوهرت به ماشينش خيلى ميرسه
اول زندگى بعد از ازدواج همسر ميشه
و شما با اين شرايط با اين آقا ازدواج كردى
ماشالله خانم تحصيل كرده و....براى ترس از تنهايي در شب حتما به روانشناس مراجعه كن و حتما براى شغلت اقدام كن و در بندر عباس زندگى جديدى رو شروع كن
شما هر دو به يه روانشناس براى ترميم رابطه مراجعه كنيد
موفق باشيد