ما چقدر بلد هستیم صحبت کنیم؟
برای این که صحبت کنیم باید کلمات را بشناسیم. این را روانشناسی می گوید.
باید لااقل یک زبان را بلد باشیم و ان زبان معمولا زبان مادری ماست.
ما با کلماتی که می شناسیم در مورد خودمان صحبت می کنیم. با دیگران حرف می زنیم و ارتباط برقرار می کنیم.
گستره ی واژه ها درزبان های مختلف یکی نیست.
روانشناسی می گوید:
فکر کردن انسان ها هم به زبان و فرهنگ وابسته است.
ما در ایران به زبان فارسی ایرانی صحبت می کنیم. طبیعی است که برای بیان احساساتمان از کلمات موجود در زبان فارسی استفاده می کنیم.
فارسی زبان شعر و ادبیات و یکی ازشیرین ترین زبان های جهان است. ازطرفی از نظر تعداد واژه های بیان کننده ی احساس نسبت به زبان های دیگر محدودتر است.
خوبم،
ممنون،
بد نیستم،
به طور معمول چه واژه های دیگری استفاده می شود؟
اگر تعارفات را حذف کنیم,
چون تعارف بیان کننده ی احساس واقعی ما نیستند،
تقریبا همین دو کلمه باقی می مانند که بیشتر افراد در پاسخ به احوالپرسی می گویند: خوبم؛ بد نیستم.
Pretty good
No problem
so happy
Pretty happy
Cool
در فارسی: اوضاح چطوره؟ خوبه، بد نیست.
:Every things is
Awesome
Marvelous
Fantastic
Fabulous
Excellent
Wonderful
Spectacular
Terrific
Fantabulous
Psyched
Thrilled
زبان و روان دکتر فائزه خانلرزاده
هر کدام از این کلمات درجه ای از حال خوب و بد را بیان می کنند. از نظرگاه روانشناسی هر چه کلمات بیشتری بدانیم، دنیای ما بزرگتر می شود.
هر زبان یک جهان جدید را به ما نشان می دهد.
شاید کمتر به این مساله فکر کنیم که کلماتی در دنیا وجود دارند که ما درباره آنها چیزی نمی دانیم.
این یعنی دنیا خیلی وسیع تر و عمیق تر از چیزی است که ما می بینیم.
برای نمونه در زبان ایتالیایی و فرانسوی مفهومی وجود دارد به نام
Spalliera
به معنی “جایی برای تکیه دادن شانه“.
این نوشته ی فرانسوی را بخوانید و لذت ببرید:
“دلت می خواهد به یک درخت میوه ی داربندی (spalier) تبدیلم کنی،
چسبیده بر دیواری،
تا برایت میوه های آبداری بیاورم،
که حتی بچه ها هم،
بی مدد نردبان بچینندشان“
(بخشی از یکی از نامه های گوستاو فلوبر، نقل شده در کتاب طوطی فلوبر، جولیان بارنز، به نقل از عرفان مجیب، نویسنده)
خیلی چیزها هست که در وجودمان هست, می تواند شکفته شود, زندگی ما را رنگی تر و عمیق تر کند, ولی روانشناسی می گوید ما نمی توانیم به آنها فکر کنیم. چون کلمه ای برایشان نداریم.
در زبان بانتو که زبان گروهی از بومیان است، واژه های کلی مثل فعل رفتن وجود ندارد. آنها کلمات زیادی دارند که انواع راه رفتن را توصیف می کند. مثلا کلمه ای دارند که به معنی “لی لی کردن روی زمین داغ“ است،
و واژه ای برای “آرام راه رفتن کسی که دوران نقاهت را می گذارند” !
یک انسان شناس مشاهده کرد که بومیان جزیره سولومون هرگز سخنی کلی با مفهوم آنها آمدند را نمی گویند. به جای ان مثلا می گویند:
“مردی با بینی بزرگ، یک پیرمرد، یک کودک، مردی با بیماری پوستی و یک آدم بیچاره پشت در منتظرند “. (نظریه های رشد ویلیام کرین)
این تفاوت ها به خاطر چیست؟ وجود این کلمات باعث شد نگاه مردم ان منطقه متفات باشد یا نگاه متفاوت ان ها باعث شد اینطور صحبت کنند؟
اگر یک بار دیگر جمله های بالا را بخوانید می بینید چقدر تصاویر در این زبان بومی نقش دارند. تصاویری که تبدیل به واژه شدند و در صحبت های روزمره استفاده می شوند.
ما فارسی زبانان و البته خیلی از زبان های دیگر از دید روانشناسی، بیشتر با کلمات فکر می کنیم، نه با تصاویر.
حافظه ما پر از متن است و ما متن هایی را که به دفعات در ذهن خود تکرار می کنیم، به حافظه بلندمدت می سپاریم.
ما دیده ها را فراموش می کنیم، چون تصاویر برای فکر کردن کافی نیستند.
ولی ما همیشه اینطور نبودیم. زمانی که به دنیا آمدیم کلمات را نمی شناختیم. آن روزها فقط نگاه می کردیم. هنگام فکرکردن تصاویر را در ذهن خود تکرار می کردیم.
از دیدگاه روانشناسی رشد، کودکان تا سه سالگی، واژه ها را در اختیار ندارند. هر وقت در مورد قدرت درک کودکان برایتان سوال پیش آمد بدانید:
کودکان به اندازه کلماتی که برای صحبت کردن استفاده می کنند، می توانند فکر کنند.
ولی روانشناسی می گوید:
کودکان یک تفاوت مهم دیگر در فکر کردن با ما دارند:
و آن این است که آنها با تصاویر هم فکر می کنند. چیزهایی را که دیده اند در ذهن خود دباره می بینند.
کاری که ما به دلیل مجهز بودن به زبان کمتر به آن نیاز داریم و انجامش نمی دهیم.
ولی بومیان خیلی از مناطق تصاویر را به زبان خود وارد کردند و آن بخش از تفکر را از دست ندادند.
گفتیم تا قبل از سه سالگی کودکان با تصاویر فکر می کنند.
تحقیقات روانشناسی نشان داده تصاویر در حافظه به اندازه کلمات قدرت تکرار ندارند.
این همان چیزی است که باعث می شود ما کودکی خود را به خاطر نیاوریم!
تقریبا هیچ کس یادش نیست قبل از سه سالگی در چه خانه ای زندگی می کرد، روزهایش چطور می گذشتند و حتی خانواده اش که بودند!
حتی اگر کودکی قبل از این سن پدر و مادرش تغییر کنند، انها را به خاطر نمی آورد. هر چند دوره های بی والدینی و اتفاق های سخت، روی سیناپس های مغز اثر می گذارند،
ولی در حافظه ی بلندمدت کودک ثبت نمی شود.
مگر یکی دو اتفاق خیلی خاص و بزرگ که انقدر جالب توجه بوده باشند که تصاویرشان برای همیشه در حافظه بماند.
زبان و روان دکتر فائزه خانلرزاده
زبان و روان دکتر فائزه خانلرزاده
افراد با فرهنگ ها و زبان های مختلف، دنیاهای متفاوتی دارند. ما در طی رشد بخشی از توانایی فکرکردن را از دست دادیم. نوعی توانمندی که که ما را با جلوه های دیداری جهان اطرافمان مرتبط می کرد.
ارتباط با طبیعت، دیدن جزئیات فارغ از چارچوب زبان.
برای ما سخت است که مثل کودکان و بومیان ساکن در جنگل ها به دنیا نگاه کنیم. ولی می توانیم برای رشد خودمان، زبان های بیشتری را بشناسیم. ادبیات خودمان را بخوانیم تا با زبان فارسی هم بیشتر آشنا شویم.
شناخت هر زبان ورود به یک دنیای جدید است و جهان های زیادی وجود دارد که ما هنوز آن ها رادرک نکردیم.
دکتر فائزه خانلرزاده روانشناس
تیم ما در سال ۱۳۹۰ متشکل از مهندسان فارغ التحصیل از بهترین دانشگاه های ایران تشکیل شد و فعالیت اقتصادی خود را شروع نمود
درباره ما بیشتر بدانید