پرسش:با سلام و سپاس
خانمی چهل ساله هستم
در برقراری ارتباط با مادرم مشکل دارم
روابطمان در ظاهر خیلی گرم است و به دلیل نزدیکی محل سکونت همیشه در رفت و امدیم.
ایشان خانمی است شصت ساله که در در زندگی مرارت زیاد کشیده و من از شنیدن تلخیها و حوادث که برایش پیش امده از دوران نوجوانی دچار فوران احساس نفرت نسبت به مسببین این اتفاقات میشدم. طوری که قلبم از رنج سوراخ میشد. و من دچار مسئولیت بیش از حد ایثار و اطاعت شده بودم. و اعتماد به نفس و عزت نفسم پایین بود.
1. حالا در این سن میبینم مادرم خطاهای شناختی زیادی داشته و دارد. فاجعه سازی میکند. وابسته است کمالگرا و ایرادگیر است. بسیار مهرطلب و در عین حال کنترلگر است و القای حس گناه به اطرافیان میکند. اغلب ناراضی است.
2. در اغلب موارد چیزی را میگوید که واقعا خلاف ان فکر یا احساس میکند. یعنی دروغ میگوید تا اوضاع را به میل خودش کنترل کند. و این مورد آخر از همه بیشتر برای من در ارتباط مشکل ایجاد میکند. چون نمیتوانم به حرفهایش اعتماد کنم.
3. انتظار توجه و حضور مداوم از ما دارد. با اینکه شخصی است که دیگران دوستش دارند و به دیگران خیلی محبت و احترام میکند اما دوست ندارد رفت و امد کند و خانه نشین است و میخواهد ما مدام با ایشان رفت و آمد کنیم که اگر کنترل نکنم به پنج روز در هفته میرسد..
4. من و خواهر و برادرم جرات نمیکنیم به او از گل نازکتر بگوییم و نسبت به کوچکترین انتقاد یا رنجشی که بروز دهیم ایشان عزا میگیرد و چند روز قهر میکند. اگر معذرت خواهی کنیم وارد بازی ستمگر و قربانی میشود و اگر قاطعیت به خرج دهیم و کوتاه نیاییم به طرز غلوآمیزی ابراز عشق میکند. عشقی که من نسبت به ان باورم را از دست داده ام.
مشکل اصلی ایشان چیست؟ در ارتباط با ایشان چه رویکردهایی اتخاذ کنم؟
میبخشید اگر زیاده گفتم.
متشکرم
پاسخ
سلام .
سپاس از شرح حالتون. با جواب به این سوال نیاز به مصاحبه وارزیابید دقیقتر و کاملتری از مادر شما نیاز هستش.چون موضوع مطرح شده دامنه وحیطه های زیادی رو دربر میگیره و حتما نیاز به جلسه مشاوره حضوری داره.پیشنهاد من به شما اینه که به یک روانشناس ومتخصص روان درمانی بصورت مراجعه کنید . سپاس